یکی دیگه

یکی از هم جریانی ها

آیا رازی در کار است

۶ دیدگاه

بعد از مدت ها شنیدن و فرار کردن از قانون جذب و تمام مسائل مرتبط با این تفکر، بالاخره سر یکی از کلاس های دانشگاه مجبور شدم تا پوست و استخوان این تفکر را برانداز کنم تا بتوانم نقدی قابل برایش داشته باشم تا تکلیف خودم را با این رویکرد عامه پسند روشن کنم. اصلا این فرار از اولش هم بی معنی بود. (به عنوان دانشجوی روانشناسی ناگزیر باید این شاخه ی شبه علم را هم لمس میکردی)

ملخ ها

۴ دیدگاه

میخواهم غمگین باشم

شبانگاه

زیر نورماه کامل

درمزرعه

میان هجوم ملخ ها

برقصم

به هیچ نیاندیشم

به رفتنت

به آمدنت

به بودن و نبودن

اگر میشد هرشب پیش از خواب

گلوله اى بر سر خود شلیک میکردم

شاید فردا جایى دیگر بودم

دور از این ملخ ها

آتش میزنم

مزرعه، ملخ ها و من

آن شب، او

۵ دیدگاه

روزی روزگاری در میان عاشقان...

امروز همه چیز درباره اوست. لبخند های او، دستان او، اندام او، صدای او
شب قبل چند ثانیه ای بیشتر از همیشه نبود. او همیشه کنارم بود. او بود، من بودم. او ساحل آرام دریای طوفانی پشت پلک هایم بود، در میان امواج موهای او غرق میشدم و در میان چشامهایش به آسمان خیره میشدم. او نیست، آسمانم نیست.

نباید بگویم او. بیا
تو میدانی اهل جهنمم، تو بهشت منی. حتی از خدا هم نمیتوانم بخواهم برگردی.
میخواهم خودت برگردی. تو

لبه ی قرن

۶ دیدگاه

میخواهم درباره یک قرن صحبت کنم. قرنی که گذشت. روزها و ساعت هایی که وقت سال نو به آن فکر میکنیم.
دلم میخواهد یادآوری کنم وقت قرن نو هم باید به سال ها و دهه های پی رو فکر کنیم و به سده ای که گذشت.
نامه ای به یادگار میگذارم برای قرن بعد.
اگر چیزی به یاد دارید بگید.

بازی کنیم

۲ دیدگاه

روزهای کرونایی و قرنطینه، یکی از درگیری­های مهم همه ما بی حوصلگی و بیکاری است.

همه این بیکاری ها دقیقا موازی با این اتفاق میوفته که خیلی کارهای عقب افتاده داریم اما حوصله انجام دادنشون را نداریم و یا زمان مناسبی برای انجام اون کارهای عقب افتاده نیست. و اینجاست که هر لحظه و ثانیه در حالی که واقعا هیچکاری نمیکنیم، فقط و فقط داریم به کار هایی که بعدا قراره انجام بدیم یا کارهایی که انجام ندادیم فکر میکنیم.

حالا یکی از مهمترین مسائلی که باید در نظر داشته باشیم، کنار سلامتی جسمانی که به خاطرش مجبور به این بیکاری و بی­حوصلگی شدیم، سلامت روان ماست. قطعا این شرایط پیش­رو غیر از عوارض و آمارهایی که هرروز از اخبار می­شنویم، آسیب های بیشتری به جامعه و سلامت ما وارد می­کنند.

از زبان و نظر من روان­پژوه بپرسید میگم بیاید یه کاری بکنیم برای سلامتمون و از اون طرف بوم نیوفتیم.
هدف از نوشتن این مطلب، یادآوری شرایط بیماری و گوشزد کردن مراقبت از سلامت روان و از اینجور مباحث پزشکی و سلامت­ محور نبود!
هدفم دعوت کردن شما به بازی بود.  دوست دارم باهم گاهی شطرنج بازی کنیم.

چرا چرند

۵ دیدگاه

گویا زندگى بسیار نامفهوم و بی ارزش و پوچ گشته و من در میان بى کرانى از هیچ سرگردانم.
زمان هم چیزى جز دو عقربه و چند خط روی کاغذ نیست.
آینده انگار جایگزینى براى کمال شده است و همه خوبى ها قرار است در آن محالِ گریزپا رخ دهد.
اکنون غرق در  دریاى طوفانى افکار خویش هیچ چیز را پیدا نمیکنم که نجات بخش این موجود ضعیف و ناتوان و بی ارزش باشد.
چون کودکى شش ساله بر تکه چوبى شناور در میان اقیانوسى بی انتها، هر ثانیه بیشتر گم میشوم.
و من میدانم که هیچم اما نمیدانم که چرا همه را میطلبم و نمیدانم که چطور همه را میطلبم.

درنای ششصد و شصت و چهارم

۱ دیدگاه

من روزی خواهم مرد!
یک روز قبل از اینکه هزارمین درنای خودم را درست کنم خواهم مرد.

از امروز تا آخر عمرم میخوام هزار درنا به مردم بدم.
میخوام به هزار نفر صلح را یادآوری کنم.

روان پژوه و بدترین نویسنده این حوالی ام
خاطرات بودنم را مینویسم
هرچه باعث شود بیاندیشم را دوست دارم
yekidie