انسان از اصل خود خیلی دور شده و به سمت پوچی پیش میره.
انسانی که نه در زمان و نه در مکان نسبت به دنیا هیچ نیست.
بر تمام جهان ادعای مالکیت میکند.
تلاش میکند خود را از تمام جانداران متمایز و برتر نشان دهد.
با ساختن قوانین، سبک زندگی انسانی، معیار هایی برای خوب و بد میسازد.
بعد عده ای خلاف این قوانین و خوب و بد ها قدم برمیدارند.
برای آنها بند و مرگ تعیین میکنند.
با این بازی ها فکر میکنیم که فرق داریم.
اما وقتی عمیق نگاه کنیم میبینیم که تمام انسان هنوز هم در کنترل همان غرایز اصلی حیوانی خود است.
این انسان هرچقدر هم لباس های مختلف بپوشد و هرچقدر هم ابزار بسازد، باز هم همه و همه در جهت همان غرایز است.
کجا میتوان گفت که انسان برای کسب قدرت و رفع نیاز های جنسی و روانی خودش قدم برنداشت؟
حقیقت انسان چیست؟
و ما به کجا میرویم؟