
همانطور که جوک ها بی معنی میشن وقتی نفهمیممشون، زندگی هم بی معنی میشه وقتی نفهمیمش.
همانطور که جوک ها بی معنی میشن وقتی نفهمیممشون، زندگی هم بی معنی میشه وقتی نفهمیمش.
شنیدیم
بودن یا نبودن مسئله این است.
البته فقط تا همین جا!
ده روزی از تولدم میگذره. دوست داشتم روز تولدم تنها باشم و پاشم صبح زود برم سمت مادرم. منظورم از مادر، همون مادر سبزینه پوشه که به همه ما زیست بخشیده.
پایان تمام رخداد هاى شیرین که در زندگی از آنها بهره نبردیم هرروز قابل لمس و مشاهده است و زندگی در مسیری که پایان آن از پیش مشخصا پرتگاه است، میطلبد که در طول این مسیر برای خود وسیله ای برای صعود کردن و پریدن از لبه آن پرتگاه فراهم آوریم تا شور پریدن از لبه زندگی را که غالبا انسان ها خود را از این لذت محروم میکنند را لمس کنیم.