
شنیدیم
بودن یا نبودن مسئله این است.
البته فقط تا همین جا!
ده روزی از تولدم میگذره. دوست داشتم روز تولدم تنها باشم و پاشم صبح زود برم سمت مادرم. منظورم از مادر، همون مادر سبزینه پوشه که به همه ما زیست بخشیده.
شنیدیم
بودن یا نبودن مسئله این است.
البته فقط تا همین جا!
ده روزی از تولدم میگذره. دوست داشتم روز تولدم تنها باشم و پاشم صبح زود برم سمت مادرم. منظورم از مادر، همون مادر سبزینه پوشه که به همه ما زیست بخشیده.
چشماشو که باز کرد نوری ملایم از پنجره به صورتش میخورد.
کمی چشم ھاش رو تنگ کرد.
برگشت و ساعت رو از روی موبایلش نگاه کرد.
چند تایی ھم پیام داشت.
با چشمای تنگ کرده و ابرو ھای توی ھم رفته پیام ھاش رو بررسی میکرد.