یکی دیگه

یکی از هم جریانی ها

ادای سیر و سلوک

۲ دیدگاه

دو سه ماهی از وقتی که از سفر برگشتم و می‌خواستم چیزی شبیه به سفرنامه بنویسم می‌گذرد. این مدت همانطور که قبل تر گفتم، حال دل‌ها خوب نبود نه برای نوشتن نه برای خواندن. آنهم چنین سفرنامه ای! شاید وقتی دیگر بهتر میشد نوشت اما هرچه از روزها می‌گذرد، حال و هوایی که باید از سفر در من می‌ماند تا بنویسم کمتر و کمتر می‌شود. پس همین باشد یادگاری از سفر.

ایرادهای نوشتاری و املایی و ادبی و ده ها مشکل که می‌تواند یک نوشته داشته باشد و این احتمالا دارد را ببخشید! 

نادان بین

۱ دیدگاه

همه این‌ها شاید بود و احتمالاتی که جوانی کم‌فهم و کم‌دان از زاویه‌ای نادیده درباره مسئله‌ای ناشناخته، تنها برای از سر باز کردن همتی جمعی برای بیان آنچه هیچ‌کس کامل نمی‌داند، نوشته شد. کسی تا به حال حرف آخر را نزده و من هم در جایگاهی نیستم که حرف آخر را بزنم. اما هرجور گفتمان و بحث را می‌پذیرم و هنوز کلی حرف و خاطره ناگفته مانده...

همین مطلب را بعد از چند ماه ننوشتن، نوشتم و حالا بعد از یک ماه منتشرش می‌کنم.
 

نفر دوم

۰ دیدگاه

نشسته بودیم روی نیمکت و داشتیم به گربه ای که یک تکه سوسیس را میخورد نگاه میکردیم.
همینطور که حواسش به گربه بود گفت:
من همیشه نفر دوم بودم
نفر دوم را هم دوست دارم
بهتر از نفر اول است
نفر اول باید یک جذابیت و کاریزمای مخصوص خودش را داشته باشد و در مرکز توجه باشد
نفر دوم اما تقریبا همان کار را میکند شاید یه کم کمتر شاید هم توانایی هاش کمتر نباشه اما حالا بر حسب اتفاق دوم شده باشه
نفر دوم را نمیبینند ولی او کارش را میکند.
به علاوه، نفر اول همیشه تنها نگرانی اش دوم شدن است. یعنی تنها نگرانی اش نفر دوم است. احتمالا همیشه این احساس را داشته باشد که تنها فرد خطرناک برای موقعیتش همان نفر دوم است. تازه بیشتر از نفر اول که چیزی برای به دست آوردن ندارد. فقط باید تلاش کند همان که هست بماند و میوفته توی مرداب اول بودن.

روان پژوه و بدترین نویسنده این حوالی ام
خاطرات بودنم را مینویسم
هرچه باعث شود بیاندیشم را دوست دارم
yekidie